اخراجیها یک سهگانه کمدی تاریخی با درونمایه دفاع مقدس است که توسط مسعود دهنمکی ساخته شد و به ترتیب در سالهای 1385 ، 1388 و 1389 اکران شد. فیلم هم بسیار پرفروش شد، هم مورد استقبال مخاطبان پرشماری قرار گرفت و هنوز هم یکی از آثار محبوب مردم است. اما قبول کنید یا خیر، باید آگاه باشید که هیچکدام از سه قسمت فیلم اخراجیها کیفیت لازم را ندارد و پر از ایراد است. در این مقاله با نهایت احترام به مسعود دهنمکی عزیز و دیگر عوامل این فیلم، به صراحت درباره این سهگانه صحبت میکنیم و نگاهی تحلیلی به آن خواهیمداشت. اگر احساس کردید کمی تند صحبت میکنیم پیشاپیش از شما عذرخواهی میکنیم. شما هم در انتها حتماً نظرات خود را با ما در میان بگذارید و بگویید شما چقدر از اخراجیها رضایت دارید؟
داستان شعارزده اخراجیها
داستان هر سه قسمت اخراجیها سوای اجرای ضعیف در فیلمنامه، پر از شعار است. این شعارها هم آنقدر واضح و بیدلیل به خورد مخاطب میروند که انگار یک کلاس درس قرار است برگزار شود نه یک فیلم! حتی برای کلاس درس هم دچار شعارزدگی میشود. همزمان باهم چند دزد و خلافکار و آدم لات ناخواسته به جنگ میروند و آنجا همگی باهم متحول میشوند، شاید آن زمان نسبتاً تاثیرگذار بود اما با گذشت زمان این مفهوم بیات شده و فقط میشود شعار! این شعارها حتی منطقی هم نیستند و از راهی غیرمنطقی بیان میشوند. مثلاً لحظهای که همه به سمت مجید سوزوکی (شخصیت کامبیز دیرباز) سیگار پرت میکنند را به خاطر بیاورید! دهنمکی خیلی تلاش میکند تا در آن لحظه احساسی همه مردم را منقلب کند. اما این تحول و پیام به درد هیچکسی نمیخورد. چراکه هیچ پایه و اساس درستی برای شکلگیری آن لحظه ساخته نمیشود.
اصلاً مسیر شخصیتها برای این تحول صحیح و منطقی نیست! یعنی فقط رفتار مهربان و دلسوزانه مرتضی (شخصیت سیدجواد هاشمی) و آن اتفاقات به ظاهر تلخ کافیست تا همه همزمان تا این حد به کمال برسند؟ این اصلاً منطق درستی نیست. اشتباه برداشت نکنید! جسارت به لحظات تلخ و فراموشنشدنی جنگ تحمیلی نمیکنیم، اما واقعاً اینگونه پرداختن به این ماجرا یک دلیل محکم برای شکلگیری مسیر تحول کاراکترها نیاز دارد. چیزی که در اخراجیها ندیدیم. حالا قسمت سوم فیلم که به زمان حال میآمد و ماجرا سیاسی شده بود که بدتر! اصلاً مشخص نیست تعریف دهنمکی از سیاست و ایدهآل او چیست؟ او کاملاً تفکرات سست خود را به فیلم تزریق کرده است و هیچ ایدهای برای همراهی با مردم و پرداختن درست به مسائل روز مملکت ندارد. انگار چیزهایی که در روزنامه و سایتها خوانده را به فیلم تبدیل کرده و نمیداند قرار است چه پیامی منتقل شود.
اخراجیها دقیقاً چه میخواهد بگوید؟
اخراجیها پر است از پیام و مفاهیم گوناگون که قصد انتقال به ذهن مردم را دارد. جدا از بحث شعارزدگی که بزرگترین آفت فیلم است، پیامهای زیاد فیلم است. این هم نکتهای منفی به شمار میرود. فیلمهای خوب ایران را به خاطر بیاورید! فیلم فروشنده اصغر فرهادی چند پیام به مخاطب نشان میدهد؟ درباره تلخی تجاوز و وضعیت آشفته روحی شخصیتهایی میگوید که تجربه این امر وقیح را داشتهاند. نه از حد فراتر میرود، شعار نمیدهد، شخصیت متجاوز را هم آنطور متحول نمیکند که به یکباره خدا و پیغمبر بشناسد و برای گذشتهاش اشک بریزد! مسیر تحول شخصیت منطقیست. اصلاً بیش از این انتظار نمیرود. علاوه بر آن مفاهیم فیلم زیاد نیست تا مخاطب گیج شود. ما میفهمیم که فرهادی قصد دارد چه بگوید اما لطفاً همینجا بگویید دهنمکی میخواهد در اخراجیها چه بگوید؟ اگر میدانید برای ما حتماً بنویسید!
اخراجیها در پله نخست میخواهد معنای «صد بار اگر توبه شکستی بازآ» را نمایش دهد. میگوید همه افراد حاضر در جبهه بسیجی و تسبیح به دست یا انتقلابی و مؤمن نیستند. در این گوشه و کنار از جنگ و فعالیتهای صدام و عراق هم شکایت میکند. درحالیکه اصلاً شخصیتپردازی خوبی ندارد، دیالوگهایی را به شخصیتها تزریق کرده تا مخاطب از او خوشش بیاید. همینگونه هم پیشزمینهای از شخصیتها معرفی میکند که به هیچ عنوان عقلانی و درست نیست. در این تکاپو میگوید هرکس در زندگی خود سختیهایی را تجربه میکند و سپس به همان ضربالمثل برمیگردد. از ظلم و ظالم میگوید و به این میپردازد که هرکس موردظلم واقع شود و در این سختیها دست و پا بزند آدم قویتری میشود. حالا چیزهای دیگری مثل عشق، خانوادهدوستی و از همه مهمتر وطنپرستی هم به این معجون اضاف میشود. آقای دهنمکی! با این همه آیه و حدیث؛ قصد داشتی چه بگویی؟
فقط بازیگری؛ آن هم حدوداً
مسعود دهنمکی زیاد روی بازیگرانش حساب باز کرد و شاید بتوان گفت دلیل 90درصد موفقیت فیلم هم بازی ارتباطپذیر بازیگران بود. از همه بهتر هم اکبر عبدی، امین حیایی و ارژنگ امیرفضلی! خوببودن به کنار، بار کمدی فیلم روی دوش این سه بازیگر بود و از مخاطب میتوانست خنده بگیرد. ولی مگر این میشود دلیلی برای باکیفیتبودن یک فیلم؟ مگر دینامیت، بخارست، مطرب، انفرادی و یا حتی فسیل فیلمهای خیلی خوبی هستند و باید به آنها نمره 20 داد؟ پس چرا موفق شدند؟ بازی بازیگر و تکنیک خنده گرفتن که امروزه خیلی راحت فیلمسازان یاد دارند. دهنمکی همان زمان این تکنیک را بلد بود، یک سکانس رقص، چندین دیالوگ بانمک، القاب عجیب و بامزه برای هر شخصیت و در آخر احساسیکردن لحظات که مثلاً مخاطب را شوکه کند شد تکنیکهای مهم اخراجیها، مخصوصاً در قسمت اول و دوم!
سکانسهای هواپیما در اخراجیها 2 را به یاد دارید؟ لحظات بانمک سیدجواد رضویان خنده نمیگرفت از مخاطب؟ یا لحظهای که مازیار لرستانی دیالوگ معروف «لا خواهر، لا مادر» را بیان کرد از این تکنیکها بهره نبرده بود؟ پس میتوان به راحتی ادعا کرد که فیلم روی کاکل بازیگران چرخید، نه روی علم دهنمکی، نه بخاطر داستان خلاقانه یا کارگردانی حرفهای! هیچکدام از اینها در اخراجیها وجود ندارد! مخالفید؟ از دکوپاژ و میزانسن ضعیف بگوییم یا از قاببندی بیمعنایش؟ در تمام دنیا کارگردانان میدانند که اگر قرار بر نمایش اضطراب و تنش فکری شخصیت باشد نمای نزدیکی از صورت او میگیرند تا این حس بهتر به مخاطب منتقل شود! این لحظات را در اخراجیها مرور کنید! چنین چیزی با همین منطق میتوانید مشاهده کنید؟ شاید فقط دو سه بار.
کمی هم تعریف کنیم!
اخراجیها با وجود همه آسیبهای سینماییاش لحظاتی هم دارد که بتوان از آن تعریف و تمجید کرد. مثلاً در قسمت اول نوع پرداختن به سکانسی که مجید سوزوکی بین شهدا راه میرود و انتهای آن به شهادت خودش ختم میشود خیلی جذاب است و هماهنگی خوبی بین موسیقی و تصاویر برقرار شده است. البته بازهم به بازی بازیگران برمیگردد و آنها به این سکانس رنگ بهتری میبخشند. البته همین هم تکنیک احساسیکردن مخاطب است، درباره یک لات بامرام که حالا کاملاً متحول شده است. بههرحال آن سکانس وقایع تلخ جنگ تحمیلی بهتر لمس میشود و وجودش در فیلم ضروری است.
مخلص کلام؛
باید قبول کرد که اخراجیها فیلم خوبی نیست و امتیاز پایین آن در IMDb کاملاً منطقی است. حتی اگر خاطرات خوشی با این فیلم دارید، خیلی با آن خندیدید و احساساتی هم شدید نباید این موضوع را دال بر خوببودن فیلم بگذارید! فیلمهای زیادی مثل هتل، فسیل و یا هزارپا از او در تعداد مخاطب سبقت گرفتهاند اما انتخابی بین بد و بدتر است. حالا بد کدام است بدتر کدام؟ شما تصمیم بگیرید! خلاصه که لازم نیست آقای محمدرضا شریفینیا هرچندوقت یکبار بیاید و قیمت بلیت آن زمان را با زمان حال مقایسه کند و بگوید با نرخ بلیت الآن اخراجیها بالای 300 میلیارد میفروخت. این دلیل درستی نیست.
پس برای عقابها چه بگویند که با احتساب نرخ تورم حدود 450 تا 500 میلیارد تومان فروش میکرد؟ تورم همین است. به تعداد مخاطب نگاه کنید و منت نگذارید! درضمن شاید بگویید اخراجیها 3 قسمت دارد و ما خیلی مستقیم و جداگانه نقد نکردیم. اما متاسفانه ایراد بعدی همینجاست، اخراجیها در قسمت دوم و سوم دچار تکرار مضمون است. لازم نیست جداگانه به آن بپردازیم. در انتها باز هم اعلام میکنیم که اگر کلام ما کمی تند شد عذرخواهی ما را پذیرا باشید. این تحلیل نیز با نهایت احترام و اعتماد به آقای مسعود دهنمکی و سایر عوامل فیلم به رشه تحریر درآمده است.
همچنین بخوانید:
تحلیل و بررسی فیلم سینمایی گیجگاه