در سالهای اخیر، انیمیشن ایران همچون یوزی در دشتهای خشک کویر، با گامهایی آهسته اما مصمم، بهسوی بلوغ پیش میرود. از پسر دلفینی دلنشین تا لوپتو که مرزهای فنی را جابهجا کرد. و حالا انیمیشن یوز اثری که نه تنها یک اثر پویانمایی، بلکه یک بیانیه فرهنگی است. یوز، به کارگردانی رضا ارژنگی، محصول مرکز انیمیشن سوره حوزه هنری، از دوم مهرماه ۱۴۰۴ بر پرده سینماهای ایران نشست و موفق شد مدتی صدرنشین گیشه هفتگی ایران باشد. این رکوردشکنی، بهویژه در روز کودک که ۷۰ هزار مخاطب را به سالنها آورد، نه تنها از استقبال مردمی حکایت دارد، بلکه نشاندهنده تشنگی جامعه برای روایتهای بومی در قالب انیمیشن است. اما آیا یوز واقعاً آن یوزپلنگی است که میتواند ایران را در نقشه جهانی انیمیشن جاودانه کند؟ در این نقد، به کاوش در لایههای داستانی، فنی، فرهنگی و هنری این انیمیشن پرآوازه میپردازیم.

داستان یوز از دل یک تضاد عمیق زاده شده: یوزپلنگی ایرانی، نماد سرعت و آزادی در دشتهای آسیای میانه، که در آسمانخراشهای نیویورک بزرگ شده. یوز جوانی شهری است که با هاتداگ و تاکسیهای زردرنگ خو گرفته، اما در عمق وجودش، نجوایی از غربت به گوش میرسد. او که از کودکی از وطن جدا افتاده، با دیدن تصاویری از ایران – از فرشهای دستباف تا اوج شکوه دریاچه ارومیه – تصمیم به سفری حماسی میگیرد. این سفر، نه تنها جغرافیایی، بلکه یک رجعت به هویت است! از شهر بیروح نیویورک به بیابانهای گرم و پررمزوراز ایران. همراه با دوستانش، از جمله یک روباه باهوش و یک پرنده مهاجر. یوز با موانعی روبرو میشود: شکارچیان، طوفانهای شن، و حتی ترسهای درونی خودش! تم اصلی فیلم، حفاظت از طبیعت و حیات وحش است، با تمرکز بر یوزپلنگ آسیایی که امروزه تنها حدود ۲۰ قلاده از آن در ایران باقی مانده است.
ارژنگی، تأکید کرده که یوز تمثیلی از ایرانیهاست: دورافتاده از ریشهها، همیشه در جستجوی بازگشت. این روایت، یادآور فیلمهای کلاسیک دیزنی است، با طعمی ایرانی. فیلمنامه انیمیشن یوز یک ماجراجویی خطی اما مؤثر است. نویسنده، برپایه الگوریتم سفر قهرمان جوزف کمبل بنا شده: ماجراجویی، امتحانات، تحول، و بازگشت. شخصیت اصلی از یک گربه شهری منفعل که حتی از دویدن میترسد به قهرمانی تبدیل میشود که برای نجات گونه خودش میجنگد. صحنههای کلیدی، مانند لحظهای که یوز برای اولینبار بر بام یک آسمانخراش نیویورک میدود و باد را در موهایش حس میکند، نمادی از بیداری هویت است. موسیقی، با ترکیبی از ملودیهای سنتی ایرانی و ریتمهای مدرن الکترونیک، این تحول را تقویت میکند. مثلاً قطعه بازگشت به دشت که در اوج سفر یوز پخش میشود، با سازهای بومی مانند تار و دف، حس نوستالژیک عمیقی ایجاد میکند و مخاطب کودک را به فکر وامیدارد. «من از کجا آمدهام؟»

اما آنچه انیمیشن یوز را از آثار پویانمایی غربی متمایز میکند، تزریق عناصر فرهنگی ایرانی است. فیلم پر است از ارجاعات ظریف: الگوهای فرش ایرانی که در طراحی لباسهای یوز ظاهر میشود، اشاره به دریاچه ارومیه به عنوان نماد ازدسترفته (که تهیهکننده اثر، آن را درس محیطزیستی مینامد) و حتی دیالوگهایی که از ضربالمثلهای فارسی الهام گرفته، مانند یوز که از دشت برنیاید، شهر را نمیفهمد. این عناصر، بدون اینکه شعاری شوند، به کودکان کمک میکنند تا به میراث خود افتخار کنند. سعیدیفرد، یکی از صداپیشگان، در گفتگویی با مهرنیوز تأکید کرده: «هویت ایرانی به خوبی نمایش داده شده؛ یوز نه تنها یک حیوان، بلکه نماد ماست.» این رویکرد فرهنگی، یوز را به ابزاری برای آموزش تبدیل میکند. یعنی حفاظت از یوزپلنگ، حفاظت از هویت ملی است. در دنیایی که انیمیشنهای هالیوودی با بودجههای نجومی، فرهنگ غربی را صادر میکنند، یوز پاسخی بومی و ایرانیالاصل است.
از دیدگاه فنی، یوز نقطه عطفی در انیمیشن سهبعدی ایران است. نخستین انیمیشن بلند سهبعدی با موضوع حیات وحش در سینمای ایران، با تکنولوژی پیشرفته ساخته شده و تیم گستردهای از انیماتورهای ایرانی جلوههای ویژهای خلق کردهاند که با استانداردهای جهانی رقابت میکند. صحنههای دویدن یوز در کویر، با ذرات شن معلق در هوا و نور غروب خورشید که بر خز زردرنگش میتابد، از نظر بصری خیرهکننده است. رنگبندی فیلم، از خاکستریهای سرد نیویورک به طلایی دشتهای ایران، انتقال احساسی ایجاد میکند. طراحی شخصیتها نیز هوشمندانه است: یوز با چشمان درشت و پرمعنا، برای کودکان جذاب، و روباه با ابروهای کج، طنزآمیز. این پیشرفت فنی، بدون چالش نبوده. احسان کاوه (تهیهکننده) میگوید: «با تحریمها، هزینه تولید یکدهم جهان است، اما عشق به قصهگویی ما را جلو برد.» این محدودیتها، گاهی در حرکات ظاهر میشود. مثلاً در صحنههای گروهی، انیمیشن کمی غیرمنعطف به نظر میرسد اما کلیت کار، بیانگر بلوغ است.
حالا بیایید به عمق انیمیشن یوز برویم: در سطحی عمیقتر، فیلم نقدی بر مهاجرت و ازخودبیگانگی است. یوز، همچون میلیونها ایرانی در غربت، با سؤال «خانه کجاست؟» دستوپنجه نرم میکند. ارژنگی میگوید: «برای یک سامورایی، همه جا ژاپن است، اما برای ایرانی، هیچ جا ایران نمیشود.» این دیالوگ، که در فیلم تکرار میشود، تلنگری به تماشاگر است: در عصر جهانیشدن، هویت بومی چقدر شکننده است؟ فیلم همچنین به بحران محیطزیستی میپردازد، بدون اینکه ترسناک شود. صحنهای که یوز با شکارچیان روبرو میشود، نمادی از تخریب زیستگاههاست – هرچند، به قول رکنا، فیلم از عمق واقعی انقراض دوری میکند و بیشتر به جنبههای رمانتیک تکیه دارد. – این انتخاب، فیلم را برای کودکان مناسب میکند، اما برای بزرگسالان، سطحی به نظر میرسد. با این حال، در مقایسه با انیمیشنهای قبلی مانند افسانه سپهر که یوز را به عنوان همراه قهرمان نشان میداد، یوز گام بلندی برداشته و آن را به مرکز داستان میآورد.

صداپیشگیها، یکی از نقاط قوت پررنگ و مهم است. مهدی امینی، با صدای گرم و پراحساسش، یوز را زنده میکند: از لهجه آمریکایی اولیهاش تا فریادهای حماسی در کویر. هادی سعیدیفرد، به عنوان روباه، طنز را تزریق میکند – دیالوگهایی مانند «تو یوزی یا گربه شهری؟» در لحظه خندهدار و بهیادماندنی است. دوبلوری هادی عزیزی، ریتم را حفظ و فیلم را برای خانوادهها روان میسازد. در مقایسه با انیمیشنهای غربی، صداپیشگیها کمتر ستارهمحور است، اما اصالت ایرانیشان، جذابیت خاصی دارد. مثلاً، در صحنهای که یوز با پرنده مهاجر حرف میزند، ارجاع به شعر حافظ «از دیار حافظ میآیی؟» بدون اینکه توضیح دهد، لایهای فرهنگی اضافه میکند.
با این همه، یوز بینقص نیست. دو ایراد اصلی آن، ریشه در جاهطلبی بیش از حد و محدودیتهای تولید دارد. اول، عمق فیلمنامه ناکافیست: داستان، علیرغم ایده درخشان، به سرعت پیش میرود و شخصیتهای فرعی تنها ابزارهای کمکی هستند، بدون پیشزمینه یا تحول شخصی. شخصیت یوز یک نماد ساده تقلیل یافته، بدون پیچیدگی رفتاری است. این سطحیبودن، باعث میشود فیلم پس از اوج، افت کند و پایانبندیاش پیشبینیپذیر باشد. دوم، طراحی صحنههای محیطی اغراقآمیز است: زیستگاههای ایرانی، بیش از حد ایدئالیزه شدهاند، مثلاً کویرها بدون اشاره به خشکسالی واقعی همیشه طلایی و پرگلاند. این تحریف، پیام محیطزیستی را تضعیف میکند و فیلم را به پروپاگاندای خوشبینانه تبدیل مینماید، هرچند برای کودکان جذاب است.
در مقابل، سه نکته مثبت برجسته، یوز را نجات میدهند. اول، انتخاب نمادین کاراکتر: یوزپلنگ، به عنوان گونه در معرض انقراض، نه تنها جذابیت بصری دارد، بلکه آموزش حفاظتی میدهد. منتقدان بسیاری آن را نقطه قوت اصلی مینامند. دوم، تزریق فرهنگ ایرانی: از فرش تا ارومیه، فیلم هویت را بدون شعار، جشن میگیرد و کودکان را به افتخار ملی وامیدارد. سوم، پیشرفت فنی سهبعدی: با بودجه محدود، جلوهها و انیمیشن حرکتی، استاندارد جدیدی برای ایران تعریف کرده و نشاندهنده پتانسیل جهانی است.
در نهایت، یوز انیمیشنی است که وعده میدهد: وعده یک سینمای انیمیشن ایرانی مستقل، که میتواند با «زوتوپیا» رقابت کند، اما هنوز نیاز به صیقل دارد. این فیلم شایسته تقدیر است نه شاهکار، بلکه طلوع امید. اگر خانوادهاید، به سینما بروید! برای کودکان، درسی از ریشههاست، و برای بزرگسالان، یادآوری. یوزها کم شدهاند، اما داستانشان تازه شروع شده و این محتوای ارزشمند، باید توسط خانوادههای دغدغهمند ایرانی تماشا شود.
