سریال پایتخت در هفت فصل و از سال 1390 مهمان خانههای مردم بوده و همیشه بینندگان بسیار زیادی داشته است. حتی در فصلها و یا اپیزودهای ضعیف خود هم شبکه یک در تمامی خانهها نمایان بوده است. سریالی کمدی، خانوادگی که به معنای واقعی رکوردشکنترین برنامه تلویزیون است و هیچ سریالی تاکنون چنین تأثیری نگذاشته است. بنابراین باوجود این حجم از تأثیر و موفقیت باید پایتخت را یک شاهکار قلمداد کنیم. گارد نگیرید! بله، کمدی محبوب تنابنده و رفقا با تمامی ضعفها و نواقصی که از روز اول داشته واقعاً شاهکار و در معنای واقعی کلمه خارقالعاده است. حالا چرا باید این جمله را پذیرفت؟ در ادامه این دلایل را در مقاله اختصاصی مرور خواهیم کرد.
پایتخت شخصیتهایی واقعی دارد
بزرگترین نکته مثبت و حائزاهمیت سریال پایتخت شخصیتپردازی اصولی و بسیار حرفهای آن است. اگر در بحث تکنیکی و فنی هم بخواهیم بررسی کنیم شخصیتهای کلیدی این مجموعه، از بهترین شخصیتپردازیهای تاریخ تلویزیون بودهاند. از نقی و ارسطو تا هما و فهمیه و حتی رحمت که از فصل چهارم حضور پررنگ و رسمی خود را ثبت کرد. هرکدام ویژگی خاص و جذاب خود را دارند که با کوچکترین اشاره میتوان خاطرات هر شخصیت را در ذهن مرور کرد. اگر حتی کلمه آپارتمان کنار اتوبان را بشنویم از فصل اول و نقی معمولی خاطرات را مرور میکنیم. اگر از کامیون و تریلی بگوییم ارسطو به ذهن ما میرسد و با کلمه محیطبانی قطعبهیقین بهبود فریبا و لحظات جذاب او از فصل سوم را به یاد خواهیم آورد. این شخصیتپردازی تصادفی نیست! روح خشایار الوند شاد، دم محسن تنابنده و سیروس مقدم گرم که چنین کاراکترهای ویژهای خلق کردند.
شخصیتهایی که کاملاٌ واقعی، منحصربهفرد و ویژه هستند و پایتخت را به نسبت درصد کثیری از کمدیهای تلویزیون علیالخصوص در دهه 90 متمایز میکنند. شاید دیالوگ معروف آرنولد شوارتزنگر در ترمیناتور را بیشتر با لحن و صدای بهرام افشاری در قامت کاراکتر بهتاش فریبا میشناسیم. اینطور نیست؟ یا حتی بسیاری از ما، از بالنسواری میترسیم و اتفاقات فصل پنجم پایتخت را با خود مرور میکنیم. چنین تأثیری تاکنون از کدام جهت بر مردم وارد بوده است؟ حتی اسم سندروم دست بیقرار را قبل از پایتخت 6 شنیده بودید؟ میتوان دهها مثال دیگر مشابه این موارد گفت. پایتخت فرهنگ ساخت، ادبیات ساخت، انتقاد کرد، هزاران هزار تأثیر فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی گذاشت و لحظهلحظهاش را با مردم معمولی و ساده ایرانی حرف زد. به جرئت باید گفت هیچکس نمیتواند چنین اثربخشی عمیقی برای مردم ایران آن هم از دریچه تلویزیون به ارث بگذارد.
ایرانیترین سریالی که میشد ساخت
این تیتر کاملاً معنا دارد. سریال پایتخت، ایرانیترین سریالی است که میشد ساخت! از کنش و واکنشهای شخصیتها، رفتارهای منحصربهفرد آنها تا محتواهایی چون دویدن دنبال یک سرپناه معمولی برای نقی یا اشتیاق ارسطو به یک ازدواج ساده تماماً یک ماجرای ایرانی است که لحظهای هم از ریتم خود خارج نمیشود. شخصیتهایی که سادهاند، همدیگر را درعین جروبحث و کشمکشهای بسیار، دوست دارند و حتی بارها وسوسه میشوند و کارهای نادرستی انجام میدهند. (مثل مخفیکردن ماجرای شهاب سنگ یا ساخت منزل مسکونی غیرقانونی در دل طبیعت!) خانواده و دوستان نقی معمولی به وقتش برای هم از جان خود مایه میگذارند، به وقتش باهم جروبحث میکنند و حتی گاهی این جروبحث بهشدت بالا میگیرد. گاهی چیزی از هم پنهان میکنند، به هم دروغ میگویند، عذاب وجدان میگیرند، عاشق میشوند، غیرتی میشوند و الی ماشاءالله! اینها نشانه ایرانیبودن این خانواده است و یک نکته مهم برای محبوبیت این مجموعه به شمار میرود.
پایتخت از تمامی فاکتورهای مهم خانواده ایرانی بهره برده است. حتی کوچکترین چیزهایی که شاید در بقیه فیلم و سریالها برای صرفهجویی در نوشتار، حذف میشوند. پایتخت اما درحالیکه اغراقی هم نکرده به این نکات پایبند است و میداند چه وقتی چه تکنیکی به کار گیرد تا فرهنگ و خانواده ایرانی را نمایش دهد. مثال فراوان میشود زد اما وقتی نقی کلمات و جملات زیادی را اشتباه میگوید، یا حرفهای اشتباه و نابههنگامی درباره دخترهایی که قبلاً دوست داشت میزند فقط برای خنداندن نیست! بلکه برای این است که یک شخصیت معمولی ایرانی مثل اکثر مردهای ایرانی را به تصویر بکشد. در ادامه شخصیتهای دیگر مثل ارسطو، هما، بهتاش، فهیمه و حتی اوس موسی هم چنین ویژگیهای جذابی دارند که رنگ و بوی بهتری به پایتخت ببخشند.
پایتخت همیشه دغدغه داشت
اگر تمامی فصلهای پایتخت را به هم زنجیروار متصل کنیم متوجه دغدغهای کلی برای شخصیتها و روابط آنها میشویم. نقی از روز اول دنبال یک سرپناه برای خانوادهاش میگردد و با اینکه بسیار زحمتکش است و حتی قهرمان جهان شده اما پاداش این زحمت را نگرفته و در فصل هفتم زمینی بیارزش با هزار منت به او اهدا شده است. هما چیزی از خواهری برای خانواده و دوستان نقی کم نگذاشته و همیشه یاریرسان بیمنت آنها بوده است و نشان از این دارد که مهربانی حتی برای کسانیکه گاه و بیگاه به تو پشت میکنند و عزت نفست را خرد میکنند جوابگوست و خانواده هرچقدر ناسپاس باشد، بازهم میرسد روزی که قدردان این حجم از محبت تو باشند. باقی کاراکترها هم به همین منوال اصولی برای تعریف دارند و دغدغهای که بازهم به همان قضیه خانواده معمولی ایرانی بازمیگردد. پایتختیها از این ویژگیها زیاد دارند!
علاوه بر این در زیرلایههای داستانی سریال، چندین و چند محتوای مهم و ارزشمند حس میشود. کافیست مرور کنید! در فصل پنجم بعد از دعوا و کشمکش شدید بین کاراکترها در بالن، ماجرای سقوط و سپس داعش پیش کشیده میشود و ارسطو حتی یک دلار از آن 15هزار دلار برایش مهم نیست! همه کنارهم میجنگند تا از این مکافات عبور کنند. در فصل هفتم بعد از مشاجره تلخ و درگیرکننده بهتاش و نقی در کمپر، خرس حمله میکند و بهتاش جان به کف برای نجات خانواده با خرس مقابله میکند. فصل چهارم در لحظات انتهایی، نقی و هما که کشمکشی عجیب و طولانی دارند با نمایش بنزین ریختن نقی، هما سکته میکند و نقی هم دیگر یک سانتیمتر از آن خانه را مهم نمیداند. در پایتخت هرموقع دعوای شدید و مشاجرهای بین اعضای خانواده رخ میدهد، بلایی غریب رخ میدهد و این خودش یک محتواست!
تنابنده و رفقا میراث به جا گذاشتند
پایتخت تبدیل به یک برند شده است. یک میراث ارزشمند و عظیم از سمت مرحوم خشایار الوند، سیروس مقدم و محسن تنابنده و حتی آریا عظیمینژاد که در موسیقی سنگ تمام گذاشت. بله، فاکتور موفق بعدی موسیقی دلنشین و روحنواز این سریال است که نمره بیست کارنامه آریا عظیمینژاد است. علیالخصوص در فصل هفتم که به پختگی کامل رسیده بود. چه موسیقی شاد تیتراژ ابتدایی چه موسیقیهای میانی غمانگیز و مدهوشکنندهای که به مانندش در تلویزیون ندیدهایم. گروه عظیم پایتخت میراثی به جا گذاشتند که اگر روزی به کل به پایان برسند از ذهن مردم نخواهندرفت. شاید دلیل اصرار مردم بر ساخت فصلهای بعدی همین است، کسی نمیخواهد این میراث به پایان برسد. حالا همه چشمانتظار هشتمین فصل هستند و میخواهند همچنان درگیر ماجراهای خانواده نقی و ارسطو باشند.
پایتخت نمیتواند جایگزین داشته باشد. مخصوصاً در این برهه زمانی که با فصل هفتم به پختگی کامل رسیدهاند و شخصیتها کاملترین ورژن خود را ارائه کردند. فصل هفتم اوج بازیگری و شخصیتپردازی پایتخت بود و کسی نمیتواند تواناییهای بازیگران در لحظات مختلف این فصل را نادیده بگیرد. در امر کارگردانی نیز سیروس مقدم بهترین عملکرد خود را داشت و برای قضاوت همان سکانس حمله خرس کافیست. بنابراین حالاکه پایتخت به این حجم از پختگی و تکامل در شخصیتپردازی، ایدههای خانوادگی، بازیگری و کارگردانی رسیده نیاز به ادامه دارد و میتواند فصل هشتم به مراتب بهتری داشته باشد. پس ما هم حرف دیگران را میزنیم؛ آقای تنابنده، لطفاً فصل هشتم، نهم، دهم، یازدهم، دوازدهم و … را بساز و بعد خوش گلدین!