بخش اول خودمانی را به خاطر دارید؟ درباره این حرف زدم که چه فیلم و سریالی دیدهام، درباره اخبار روز سینمای ایران و دنیا کمی صحبت کردم و خلاصه به نظرم مقالات جذابی است. در این مقاله به بخش دوم میپردازم و سعی میکنم تنوع بیشتری در دستور کار خود قرار دهم. امیدوارم شما هم لذت ببرید و از این مقالات استفاده ببرید. طبق فرمول قبلی، اولین تیتر، فیلم و سریالی است که در هفته گذشته مشاهده کردهام.
این هفته چه سریال یا فیلمی دیدم؟
تازگیها به سریالهای کرهای عادت کردهام و چندین عنوان را پشت سر هم تماشا کردهام. بعد از تماشای «نمایش 8» تصمیم گرفتم دوباره سریالی کرهای ببینم و به سراغ سریال «شادی (Happiness)» رفتم. البته کامل آن را ندیدهام و فعلاً تا قسمت ششم مشاهده کردهام اما انصافاً همین شش قسمت هم مرا مجذوب خود کرده است. اینکه کلاً عادت ندارم به امتیاز خیلی نگاه مستقیمی داشته باشم اما به این باور رسیدهام که هر سریالی در کره جنوبی ساخته شود و امتیازی بالای 7 داشته باشد قطعاً خوب است. سریال خوشبختی درباره شیوع یک بیماری عجی و غیرمعمولی بعد از دوران کروناویروس است و ماجراهایی میخکوبکننده دارد. آنقدر محو داستان شدهام که گاهی زمان از دستم در رفته است. هان هیو-جو بازیگر آشنای ما ایرانیها که از او سریالهای «افسانه دونگیی» و «ایلجیما» را در تلویزیون تماشا کردهایم نقش اصلی این مجموعه جذاب، گیرا و پرتعلیق است.
این هفته تصمیم گرفتم فیلم «سه دختر او (His Three Daughters)» از آزازل جیکوبز را تماشا کنم چون تعریفش را زیاد شنیده بودم. انصافاً تعریفی هم بود. مهمترین نکتهاش فیلمنامه قوی با ساختار روایی بسیار خوشریتم است. داستان به بهترین شکل ممکن میتواند شما را با خودش همراه کند و در روایت چیزی کم نمیگذارد. در ادامه بازی درخشان بازیگران و در صدر الیزابت اولسن بسیار به چشمم آمد. هرچند دو بازیگر اصلی دیگر یعنی کری کون و ناتاشا لیون هم عالی بازی میکنند. نقطه قوت دیگر فیلم فضاسازی جذاب و منطقی برای یک فیلم تکلوکیشنی است و این مسئله طوری ارائه شده که حتی لحظهای حوصله مخاطب را سر نمیبرد. پایانبندی و شخصیتپردازی این فیلم نیز درخشان است و خلاصه فیلم سه دختر او از آثار مهم، بامحتوا و جذاب چند سال اخیر است. البته که به تنها ایراد آن یعنی پایانبندی ناهماهنگ با داستان باید اشاره کنیم.
از سینمای جهان چه خبر؟
اولین پیشنمایش از فیلم «چهار شگفتانگیز: گامهای نخست» منتشر شد که نوید اثری متفاوت از فرمولهای همیشگی مارول میدهد. البته که مارول اصالت خود را حفظ میکند و به یکباره تغییری کلی ایجاد نخواهدکرد اما در حد و اندازه فیلمی تازه برای شروع ماجراجوییهای جدید، روی The Fantastic Four: First Steps حساب ویژه باز کرده است تا از کلیشهها فاصله بگیرد. در تیزر اینگونه به نظر میآید که مارول بعد از چند شکست، میتواند با این فیلم موفقیتهای بزرگ خود را تکرار کند. فضای کمیکی دوستداشتنی که در تیزر اولیه مشاهده شد میتواند نوید یک فیلم انرژیبخش و سرحال را بدهد. مهمترین نکته نیز در همین عنصر پیداست. فضاسازی فیلم بسیار جذاب است یا حداقل در تیزر اینگونه به نظر میرسد. فقط امیدواریم هنگام انتشار، تمام تصورات ما را خراب نکند و یک فیلم خوب دیگر از مارول شاهد باشیم.
خبر دیگر این است که سیمو لیو بعد از تلاشهای فراوان بالاخره توانست مجوز ساخت فیلم Sleeping Dogs را بگیرد و خودش در قامت تهیهکننده و البته بازیگر نفش اصلی باشد. از آنجاییکه شخصاً این بازی جهانبار پرپیچوخم را خیلی دوست دارم بنابراین نگاهی دوگانه دارم. دوست دارم فیلمش را ببینم اما از طرفی هم امیدوارم مثل فیلم Uncharted نباشد و باعث بدنامی بازی نباشد. نمیدانم خوشحال باشم یا ناراحت! خبر بعدی از دنیای انیمیشن است و تریلر Plankton: The Movie پخش شده است. مهم نیست در عناوین اخیر، باب اسفنجی چقدر ضعیف بوده، هرچقدر هم باب اسفنجی افت کند بازهم جذابیت خود را حفظ میکند. هرچند در این انیمیشن، شخصیت کلیدی خود پلانکتون است که واقعاً به یک اثر مستقل نیاز داشت. شخصیتپردازی او بسیار عمیق است و طرفداران باب اسفنجی حتماً دوست دارند انیمیشن مستقلی از او تماشا کنند. فقط امیدوارم انیمیشن جذابی باشد، همین!
از صنعت فیلم و سریال در ایران چه خبر؟
از چند جهت دلخونم! نکته اول جشنواره فجر است، این مقاله را دقیقاً در میانه جشنواره فجر چهلوسوم یعنی سال 1403 میگذارم و در مشهد به تماشای فیلمهای جشنواره پرداختم. نکته اول اینکه فیلمهای صددام و رها اولویتهای من برای تماشا بودند اما هیچکدام به استانها نرسیدهاند و توهین سال قبل دوباره تکرار شد! به همین دلیل چون حال چندان مساعدی از لحاظ روحی نداشتم گفتم بروم و یک کمدی ببینم حالم را کمی خوب کنم. افسوس که حالم بدتر شد. فیلم آنتیک را دیدم و دو ساعت تمام با حوصله سررفته و وقت هدررفته کلنجار رفتم. فقط دغدغه اصلی کمی ارزشمند است و مابقی عناصر تماماً نقص و ایراد است. آن هم از نوع گلدرشت و بزرگ! بازی پژمان جمشیدی بهشدت تکراری، شوخیهای دمدستی و بدون هیچ خلاقیت. ابتذال محض و ریتم کسلکننده و بیدروپیکر فیلم باعث شد اعصابم از دیدن یک فیلم کمدی خطخطی شود.
نکته بعدی سریالهای نمایش خانگی است! حسن فتحی با هر سریالی که میسازد به نسبت قبلی افت میکند و این عجیب است. ازازیل از تمامی ساختههایش بدتر است و استعدادهای فراوانی در آن هدر میرود. جیران از شهرزاد و شهرزاد در فصل دوم و سوم از فصل اول خود ضعیفتر بودند. این عملکرد سراشیبی حسن فتحی عجیب و غریب است. ازازیل به معنای واقعی کلمه مسخره و پرت و پلاست. هیچ حرفی برای گفتن ندارد. بازیگریها آن هم توسط ستارههای ثابتشده سینما مثل پریناز ایزدیار یا پیمان معادی ضعیف است. داستان ریتم بیمنطقی دارد، عناصر ترسناک بیشتر خندهدار و بسیار آماتور است و درمجموع ازازیل که سرمایه زیادی پای آن ریخته شده یک فاجعه در نمایش خانگی امسال است. آن هم با ستارگان زیادی که انتظار از آنها همیشه بالاست. اما سریال آبان که اولین تولیدی یک پلتفرم تازه به نام شیداست کیفیت قابل قبولی دارد.
نکتههای دیگر از سریالهای نمایش خانگی!
آبان داستان نوآورانه و جذابی دارد و با پایانبندی درگیرکنندهاش در قسمت اول مخاطبین را مشتاق ادامه اتفاقات نگه میدارد. بازی لاله مرزبان به اوج پختگی رسیده و شهاب حسینی با یک کاراکتر کاریزماتیک اما بدون اغراق در کنار امین حیایی میدرخشد. ریتم فیلمنامه و ساختار آن بسیار پرکشش است و نوید یک اثر خوب در نمایش خانگی را میدهد. شخصیتپردازی فیلم هم تا اینجای کار خیلی خوب است و میتوان همه را شناخت و با آنها همذاتپنداری کرد. در رأس شخصیت آبان با بازی لاله مرزبان و ثابت با بازی شهاب حسینی. اما شخصیتپردازی میرسعید مولویان، بهاره کیانافشار، بهزاد خلج و حتی مریم سعادت و بهرام ابراهیمی بسیار درست و حسابی شکل گرفته و خلاصه امیدهای من به ادامه سریال آبان بسیار بالاست. فیلمنامه خوب آبان با یک کارگردانی استاندارد به تصویر تبدیل شده و با بازیگریهای درخشان و فضاسازی فکرشده حتماً باید سریال خوبی باشد!
همچنان چشمانتظار سریال تاسیان از تینا پاکروان هستم. تریلرش را هم دیدم و همچنان روی اعتقادم مبنی بر اینکه بعد از خاتون یک سریال فوقالعاده دیگر خواهمدید پافشاری میکنم. در ادامه سریال وحشی از هومن سیدی با بازی جواد عزتی هم منتشر خواهدشد و امیدوارم هومن سیدی بازهم گل کاشته باشد و ضعفهای جواد عزتی در فصل چهارم زخم کاری را پاک کند. سریال جان سخت هم تا اینجای کار خوب است و بنظرم بعد از پوست شیر و افعی تهران فیلمنت با جان سخت هم در رقابت بین پلتفرمها آقایی میکند و روند بسیار خوبی در پیش گرفته است. حرف دیگری از نمایش خانگی و سینمای ایران ندارم. درباره پایانبندی توهینآمیز و افتضاح زخم کاری هم که قبلاً در مقالهای صحبت کردهام.
منهای سینما ؛ دیگر از باخت کسی خوشحال نشوید!
پرسپولیس با نتیجه تلخ 4 بر یک مغلوب الهلال عربستان شد. الهلالی که هزاران میلیارد بیشتر از پرسپولیس خرج کرده و کسی جلوی او نمیتواند قد علم کند. نکته من اما اینجاست! الهلال به استقلال هم 3 گل زد. پرسپولیس را چهارتایی کرد و حالا تنها نمایندگان ایران در آسیا باید برای صعود منتظر معجزه باشند. نمایندگانی که بارها فینال آسیا را تجربه کردهاند و چندینبار در رقابتهای آسیایی خودنمایی کردهاند. از تقابلهای پرسپولیس با السد و الدحیل با دست خالی تا پیروزیهای درخشان استقلال مقابل نمایندگان عرب! خواهشم اینجاست: از باخت تیم حریف در آسیا حداقل در این برهه زمانی خوشحال نشوید! درنهایت ایران است که مقابل پولهای بی حساب و کتاب عربستان شکست میخورد. روی این مسئله حداقل کری نخوانید! بگذریم! دوست ندارم خیلی از سینما خارج شوم. فقط درباره وضعیت فوتبال ایران در سطح آسیا خیلی اعصابم خرد شده است.
هوش مصنوعی ایده برای فیلم یا سریال میدهد
از آنجاییکه چندوقتی هست بیشتر و حرفهایتر از همیشه به نگارش فیلمنامه مشغولم از هوش مصنوعی درخواست کردم چند ایده فیلمنامه کمدی و چند ایده جنایی به من بدهد که برخی از آنها انصافاً خوب بودند. در اینجا چندتا از این ایدهها را به شما خواهمگفت شاید به دردتان بخورد. البته آن ایدههایی که خودم میخواهم استفاده کنم اینجا نمیگویم و چند مورد دیگر را برای شما خواهمنوشت. ناگفته نماند که از هوش مصنوعی رایگان DeepSeek استفاده کردهام. انصافاً از ChatGPT چیزی کم ندارد!
ایده اول؛ یک کمدی جذاب و پرخنده درباره یک سوءتفاهم عجیب و غریب امنیتی: دو شخصیت اصلی به اشتباه فکر میکنند که هر کدام جاسوس هستند و سعی میکنند همدیگر را لو بدهند، درحالیکه هر دو آدمهای معمولی هستند و جاسوسی در کار نیست! ایده خندهداری خواهدبود نه؟ فقط باید درست ساخته شود و موقعیتهای کمدی جذاب و تازهای برای آن طراحی شود.
ایده دوم؛ یک کمدی دیگر درباره زندگی پس از مرگ: شخصیت اصلی به اشتباه مرده اعلام میشود و حالا باید ثابت کند که زنده است، اما هیچکس باور نمیکند. این داستان میتواند بسیار دغدغهمند و بامحتوا باشد و به ارزش زندگی بپردازد. درعوض میتواند بسیار خندهدار و مفرح هم باشد. دوباره همان نکته صدق میکند، باید ایدههای جدید و نوین برای خنداندن مورداستفاده قرار بگیرد.
ایده سوم؛ یک ماجرای جنایی پر رمز و راز: یک قاتل زنجیرهای وجود دارد که قربانیان را نه براساس گذشته، بلکه براساس آیندهشان انتخاب میکند. او به نوعی به آینده دسترسی دارد و افرادی را میکشد که در آینده مرتکب جنایات بزرگتری خواهندشد.پیچش اینگونه خواهدبود که در میانههای داستان، مشخص میشود قاتل خودش یکی از قربانیان آینده است و سعی میکند سرنوشت خود را تغییر دهد. این داستان میتواند با ژانر علمی-تخیلی یا حتی فانتزی هم ترکیب شود و ماجرای جذابی بسازد. حتی میتواند یک سریال موفق باشد.
حرف آخر و تمام؛
تازگیها حالم خیلی آشفته و خراب است! نمیخواهم دربارهاش صحبت کنم اما هنوزهم دو چیز درمان من برای خلاصی از این مصیبتهاست. اول سینما و دوم نوشتن! سینما برای من همه چیز است. تماشای فیلم و سریال همچنان برایم جذابترین کار دنیاست و فضای سینما، هنوز دلپذیرترین تجربه است. نوشتن هم که غذای روح من است. هرچقدر هم حالم بدتر باشد روحم گرسنهتر است و کارم بهتر! نوشتن راه فرار من از تلخیهای روزگار است. فرار از هر پریشانحالی و ناملایمت. راه فرار شما چیست؟ با ما در میان بگذارید!