ساخت آثار دنباله دار مدتهاست که در تمام جهان فراگیر شده و فیلمسازان ایرانی نیز از این غافله عقب نماندهاند. تعداد فیلم و سریال های دنباله دار در ایران کم نیست اما آیا همه آن عناوین موفق عمل کردهاند؟ قطعاً اینطور نیست. اما در برخی موارد موفقیت نسبی حاصل شده ولی دنبالهاش ضعیف و باعث دلسردی مخاطبان شده و این موضوع در آثار زیادی مشهود است. در این مقاله میخواهیم به این موضوع بپردازیم و فیلم و سریال هایی ایرانی نام ببریم که در قسمت اول یا حتی دوم خوب بوده اما دنباله آنها ضعیف عمل کردهاند و همه با خود میگویند کاش این دنباله ساخته نمیشد.
فیلم های دنباله دار
در سینما فیلم های دنباله دار زیادی ساخته شده که به موفقیت هم رسیدهاند. نمونه بارز و تازه آن سهگانه تگزاس از مسعود اطیابی که هر سه قسمت آن بسیار پرفروش بوده و با وجود ضعفهای گلدرشت در محتوا و عناصر سینمایی بسیار موفق عمل کردهاند. اما کدام فیلمها نباید ادامه پیدا میکردند و در اوج به پایان میرسیدند؟ در مطلب زیر بخوانید!
اخراجیها
شخصاً خود بنده به هر سه قسمت اخراجیها نقدهای تندی وارد کردهام و معتقدم فیلمهای خوبی نیستند! اما بههرحال مخاطبان زیادی آن را دوست داشتهاند و آمار و ارقام هم این موضوع را منعکس میکند. اما هرچقدر هم طرفدار قسمت اول و حتی دوم اخراجیها باشید حتماً قبول دارید که قسمت سوم یک دنباله ضعیف و اضافی بود. سیاسیشدن ماجراها، خروج فیلم از ریتم همیشگی و تغییر و تحول ناامیدکننده شخصیتها دلیل ناکامی قسمت سوم اخراجیها بود و دنباله پرفروشترین فیلم وقت سینما تبدیل به یک اثر ضعیف شد. اخراجیها 3 قطعاً نباید ساخته میشد یا اگر هم دهنمکی روی آن جدی بود نباید اینگونه کار میکرد و باید بیشتر وقت میگذاشت تا اخراجیها در قسمت سوم هم به همان اصول دو قسمت اول پایبند باشد. تغییر چندوجهی این فیلم باعث دلسردی مخاطب و درنهایت شکست فیلم شد.
گشت ارشاد ؛ از فیلم های دنباله دار ایرانی
گشت ارشاد در قسمت اول خیلی خوب بود. با وجود تمامی ایرادات آن، داستان دغدغهمند و دور از شعاری داشت، شخصیتپردازی جذاب و البته کمدی قابل قبولی هم داشت. قسمت دوم هم افت فیلم ملموس بود اما با این وجود بازهم نمیتوان به آن لقب دنباله ضعیف چسباند. قسمت سوم اما فاجعه بود. گشت ارشاد 3 تماماً شعار و اغراق بود، سؤالات بیجواب زیادی ارائه کرد و شخصیتهای اضافی و بیهدف بسیاری داشت. داستان هم فراز و نشیب مهمی نداشت و روندی کمجان را روایت میکرد. فیلمنامه ضعیف گشت ارشاد 3 باعث شد مخاطبان به این فیلم انتقادات جدی وارد کنند و آن را فیلمی ضعیف خطاب کنند. حق هم داشتند، چون قسمت سوم آنقدر بیمحتوا بود که چنین انتقاداتی را متحمل شود. انگار سعید سهیلی میخواست همسو با زمانه کمدی جدیدی بسازد اما موفق نشد و یک اثر شعارزده، بیمنطق و بیمحتوا را ارائه کرد.
خوب، بد، جلف
شاید حتی قسمت اول این فیلم را هم نپسندیده باشید و معتقد باشید خوب، بد، جلف از ریشه فیلمی بیمحتواست. تاحدودی حق دارید اما قسمت اول حداقل فیلمنامه و شخصیتپردازی متفاوتی داشت. هرچقدر هم قسمت اول ضعیف باشد باید قبول کرد که قسمت دوم صدها پله پایینتر رفته و یک سقوط سریع را تجربه کرد. خوب، بد، جلف 2 با عنوان ارتش سری نه داستان خوبی داشت و نه منطق درستدرمانی برای اتفاقات به وجود آمده را ارائه کرد. کمدی کلیشهای و شوخیهای تکراری و کودکانهای که خلاقیت در آن وجود نداشت باعث شد قسمت دوم بسیار ضعیفتر از قسمت اول ظاهر شود. به این پکیچ پایانبندی بیهدف و نیمهتمام و ادامهدادن آن در قالب سریالی شکستخورده را اصاف کنید. خوب، بد، جلف نه تنها در سینما بلکه در قالب سریال نمایش خانگی نیز ضعیف بود و قطعاً پیمان قاسمخانی باید با خودش بگوید کاش این فیلم را ادامه نمیداد.
رسوایی ؛ از فیلم های دنباله دار سینما
رسوایی مانند اخراجیها از فیلم های دنباله دار انقلابی سینماست که مسعود دهنمکی زحمت ساختش را کشیده است. قسمت اول در سال 91 ساخته شد یعنی سالی که امر به معروف و نهی از منکر و پیام قضاوت اهمیت بیشتری داشت. اما قسمت دوم در سال 95 با همین پیام و دغدغه ساخته شد و در محتوا ضعیف بود. چراکه محتوایی ارزشمند و مهم داشت اما شیوه روایت آن تکراری و ازمدافتاده بود. علاوه بر آن کارگردانی و جلوه ویژه بسیار ضعیف و مبالغهآمیزش و شخصیتهای اضافی و سطحی آن باعث شد تا قسمت دوم رسوایی به معنای واقعی کلمه باعث رسوایی دهنمکی در سینما باشد. یک فاجعه شعارزده و بیمنطق که تمام ارزشهای خلقشده در قسمت اول را زیر سؤال برد و رسوایی را به یک اثر آبکی تبدیل کرد. رسوایی 2 بسیار ضعیفتر از قسمت اول بود و کسی منکر این قضیه نیست.
آتش بس
تهمینه میلانی در سال 84 با زوجی بسیار محبوب یعنی رضا گلزار و مهناز افشار داستانی کمدی و دغدغهمند را ساخت که به شهرت و محبوبیت بسیاری رسید و در آن زمان بیش از یک میلیارد تومان در گیشه فروخت. قسمت دوم هم جذابیتهایی علیالخصوص در ریتم کمدی داشت اما به مراتب ضعیفتر از قسمت اول بود و خود تهمینه میلانی هم این موضوع را پذیرفته است. زوج بهرام رادان و میترا حجار در آتش بس 2 جذابیتهایی خلق کردند اما فقط بواسطه کاریزماتیکبودن و نحوه بازیگری، وگرنه داستان چیز جدیدی برای ارائه نداشت و آتش بس 2 را تبدیل به اثری ضعیف کرده بود. آتش بس 2 پر بود از فراز و نشیبهای بیربط که فیلم را تقریباً تبدیل به یک فیلم اپیزودیک کرده بود اما خلاف اصول این سبک! به قول منتقدین، آتش بس 2 سرشار از تناقضات غلوشده زندگی زناشویی بود که مطلقاً هیچ جذابیت محتوایی نداشت.
سریال های دنباله دار ایرانی
در سریالسازی وضعیت کمی بهتر است. آثار قابل توجهی ساخته شده که دنباله آنها هم موفق بوده و مخاطبان زیادی را جذب کرده است. آثار پرطرفداری همچون زیر آسمان شهر، دردسرهای عظیم، هوش سیاه، نون خ و در صدر همه عناوین پایتخت! اما طبیعتاً همچون فیلم های دنباله دار ، سریالهایی هم وجود داشته که در فصل اول موفق ظاهر شده اما در ادامه موفقیت خود را تکرار نکرده و افت کردهاند.
زخم کاری ؛ از سریال های دنباله دار ایرانی
زخم کاری از آن دسته سریال های دنباله دار ایرانی است که سقوطی تاریخی را تجربه کرد. فصل اول فوقالعاده بود. در شخصیتپردازی، در فیلمنامه و بازیگری و کارگردانی کمنقص و عالی ظاهر شد. اما فصل دوم نه تنها موفقیتهای فصل اول را تکرار نکرد بلکه حتی باعث بدنامی زخم کاری مهدویان هم شد. فصل دوم به معنای واقعی کلمه و اصطلاح خودمانیاش افتضاح بود! فصل سوم و چهارم نسبت به فصل دوم یک سر و گردن بهتر و خوشساختتر بودند اما آب ریخته که جمع نمیشود. زخم کاری شکست خورد و از ریتم اصولی خود جا ماند. طوریکه راه بازگشتی هم نبود. درنتیجه زخم کاری سردرمدار سریال هایی است که در فصل اول شگفتانگیز بود و در ادامه تبدیل به اثری بیش از حد ضعیف شد. شاید هیچ سریال دیگری همچون زخم کاری چنین سقوط آزادی را تجربه نکرده باشد!
ستایش
ستایش در فصل اول داستانی خوب با شخصیتهای جذاب روایت کرد و مخاطبان را تا حد اعلا ارضا کرد. کسی نبود که ستایش را ندیده باشد. اما امان از موفقیت! موفقیتهای بیچونوچرا و مثالزدنی فصل اول با ضعفهای غیرقابل چشمپوشی فصل دوم و سوم زیر سؤال رفت. فصل دوم داستانی پراکنده داشت و انتقاداتی هم به فضاسازی سریال وارد بود. فصل سوم هم که خود ستایش انگار شخصیتی فرعی بود و ماجراها آنقدر از محور اصلی فیلمنامه فصل اول دور شده بود که انگار یک اسپینآف از ستایش درحال پخش است. با اینکه آمار مخاطبان فصل دوم و سوم هم زیاد بود اما درصد رضایت بسیار کاهش یافته بود و این افت کاملاً منطقی و باورپذیر بود. ستایش 2 و ستایش 3 آنقدر ضعیف بودند که مخاطبان به پایان آن راضی شده باشند و فصل چهارمی درخواست نکنند.
دودکش ؛ از سریال های دنباله دار ایرانی
کمدی موفق محمدحسین لطیفی کولاک کرد. دودکش شخصیتهایی داشت که همذاتپنداری مخاطب را به بهترین شکل ممکن درگیر کرد. داستانی داشت که دغدغه بسیاری از مردم بود و محتوایی که ارزش والایی داشت. اما فصل دوم تحت عنوان پادری چنین دغدغهای نداشت و مسیر داستان را منحرف کرد. مخاطبان هم همه پذیرفتند که فصل اول دودکش تکرارنشدنی است و پادری نتوانسته موفقیتهای دودکش را تکرار کند. این موضوع ادامه داشت تا اینکه برزو نیکنژاد بدون رضایت خود محمدحسین لطیفی فصل سوم را تحت عنوان دودکش 2 ساخت و طوری ساخته شده بود که ماجراهای سریال پادری به کل حذف شده بود و هیچ اهمیتی نداشت. دودکش 2 از نیکنژاد درونمایهای انسانی نداشت، شخصیتها و ماجراهای فرعی بسیاری داشت و علاوه بر این کمدی تکراری و کمتنوعی داشت که مخاطبان را نتوانست ارضا کند. بنابراین این سریال که در فصل اول شاهکاری در کمدی تلویزیونی بود در این لیست جا میگیرد.
عاشقانه
فصل اول عاشقانه به سرعت بین مردم به شهرت رسید و رضایت بالای مخاطبان را هم در پی داشت. داستانهای جذاب و هیجانانگیز در کنار بازی جذاب چند بازیگر مثل ساره بیات یا هومن سیدی، بازگشت زوج گلزار و مهناز افشار و زوج تازه و جذاب گلزار و ساره بیات، شخصیت دوستداشتنی هومن سیدی و چندین فاکتور دیگر باعث محبوبیت بالای عاشقانه شده بود. اما فصل دوم تحت عنوان گیسو که نیمهتمام هم ماند فرسنگها پایینتر از فصل اول قرار میگرفت. گیسو نه منطق درستی برای ادامهدادن داشت، نه جوابی اساسی برای حذف برخی شخصیتها داد و حتی رابطه شکرآب ادامهدار سهیل و پگاه بسیار بیدلیل و توهینآمیز بود. گیسو یک فاجعه به تمام عیار بود و منوچهر هادی به هیچ عنوان نباید حتی به ادامهدادن عاشقانه آن هم به این شکل فکر میکرد. انگار کسی او را مجبور کرده بود بسازد وگرنه چنین افت کیفیتی اصلاً قابل قبول نیست.
شهرزاد ؛ از سریال های دنباله دار ایرانی
تعجب نکنید! شهرزاد را ما هم میپرستیم، اصلاً به جرئت میتوان گفت موج سریالسازی در نمایش خانگی با این سریال آغاز شد. ژانر عاشقانه با شهرزاد جان گرفت و بطورکلی باید این سریال را انقلابی در صنعت فیلمسازی کشور دانست. فصل دوم و سوم هم قطعاً بهتر از بسیاری از سریال های پریشان این روزها بود اما به نسبت اولین فصل آن ضعفی مشهود داشت. شهرزاد در فصل دوم و سوم ماجرایی نامنظم داشت و ماجراهای عمیق سیاسی داشت. به شکلی که حتی فرهاد عاشقپیشه و مجنون دیگر فرهاد سابق نبود و شهرزاد هم حس قدیم را نداشت. این وسط فقط عشق سوزناک قباد و ماجراهای تلخ ملی-میهنی باعث شده بود مخاطبان با جدیت شهرزاد را دنبال کنند. هرچند خیلی رضایت نداشتند و فصل اول را سریالی ستودنی خطاب کردند. حسن فتحی کاش شهرزاد را در فصل اول تمام میکرد تا بیشتر از اینها شهرزاد در قلب مردم نقش میبست.
شما دیگر چه فیلم یا سریال های دنباله دار و موفقی را میشناسید که در ادامه افت کردند و موفقیتهای قسمت اول یا فصل اول را نتوانستند تکرار کنند؟ حتماً نظرات خود را با ما در میان بگذارید و درباره این مقاله با ما گفتوگو کنید! امیدواریم از خواندن این مقاله لذت برده باشید و ما را به دوستان خود معرفی کنید.