پاندای کنگفوکار یک انیمیشن سینمایی محصول 2008 بود که با شهرت و موفقیت بینظیرش همیشه جزو محبوبترینها بوده و تبدیل به یک برند شده است. علاوه بر چهار قسمت سینمایی، چندین مجوعه تلویزیونی، چند عنوان بازی ویدئویی و نسخههای مختلف کمیکبوک در کل دنیا زبانزد و همه اینها پرفروش و موفق بودهاند. 16 سال است که این پاندای دوستداشتنی و متفاوت پابرجا مانده و در سینما چهار قسمت پرفروش و پرطرفدار را تجربه کرده است. حالا در این مقاله ما قصد داریم درباره این چهار قسمت سینمایی صحبت کنیم و به تفاوتها، شباهتها و باقی عناصر لازم بپردازیم. در انتها شما هم نظرات خود را با ما در میان بگذارید و بگویید از کدام قسمت باید بعنوان بهترین قسمت یاد کرد؟
جزئیات مهمی که باید درباره پاندای کنگفوکار بدانیم!
قسمت اول این فرانچایز در سال 2008 اکران شد و با بودجهای حدود 130 میلیون دلار توانست بیش از 630 میلیون از اکران درآمد داشته باشد. قسمت دوم نیز در سال 2011 منتشر شد و بودجهای حدود 150 میلیون دلار داشت. رقم فروش قسمت دوم حدود 670 میلیون دلار اعلام شد. قسمت سوم نیز در سال 2016 به پرده سینما بازگشت و با هزینهای نزدیک به 140 میلیون دلار حدود 540 میلیون دلار فروخت و قسمت چهارم در 2024 با 85 میلیون دلار هزینه به رقم قابل توجه 545 میلیون دلار رسید. از این اعداد میتوانیم تشخیص دهیم که این فرانچایز پرآوازه چقدر سودآوری داشته و حداقل در باکسآفیس چه موفقیت بزرگی کسب کرده است.
قسمت اول این انیمیشن را جان استیونسن و مارک آزبرن کارگردانی کردند. ساخت قسمت دوم به جنیفر یو نلسون واگذار شد و در قسمت سوم به یو نلسون، الکساندرو کارلونی ملحق شد. قسمت چهارم را مایک میچل ساخت و ادعا کرده که برای قسمتهای بعدی هم ایدهپردازی کرده و میخواهد پاندای کنگفوکار را تا جایی که بتواند ادامه دهد. مردم هم این اتفاق را دوست دارند. از لحاظ امتیازهای فیلم، پسرفت شاهدیم. قسمت اول با امتیاز 7.6 بهترین قسمت، دومین قسمت با امتیاز 7.3، قسمت سوم با نمره 7.1 و آخرین قسمت یعنی پاندای کنگفوکار 4 با امتیاز پایین 6.3 همانطورکه هستند رتبهبندی میشوند. منتقدین متاکریتیک هم همین نظر را دارند و قسمت اول را با 74درصد بهترین قسمت میدانند و به سه قسمت بعدی به ترتیب 67درصد، 66درصد و 54درصد نمره مثبت دادهاند. پس از لحاظ امتیازات رسمی قسمت اول تا چهارم به ترتیب عنوان رتبهبندی میشوند.
اما واقعاً کدام بهتر بود؟
در اینکه قسمت اول پاندای کنگفوکار بهترین قسمت این انیمیشن دنبالهدار است شکی نیست. شخصیتپردازی حرفهای و درست آن در کنار داستان نوین و خلاقانهاش فاکتورهای مهم موفقیت آن بودند. آن هم در دورانی که رقابت در انیمیشنسازی بالا گرفته بود و عناوین خوب و قابل توجه بسیاری در جهان مشاهده شد. پو به خوبی معرفی شد و رابطه بین او با دیگر شخصیتها کاملاً دقیق و درست به مخاطبان ارائه شد. همچنین شخصیت شرور داستان یعنی تایلانگ با گذشتهای که داشت، قدرتها و انگیزه خاصش تماشاچیان را به بهترین شکل با داستان همراه کرد. همه شخصیتها موشکافانه معرفی شدند و داستان را در کنار هم ساختند. پس این مسئله جدا که قسمت اول بهترین قسمت بود. حتی به نظر ما امتیاز 7.6 برای این انیمیشن کافی نیست! اما آیا سه قسمت بعدی بد بودند یا باید بحث مقایسه به میان بیاید؟
درونمایه اصلی پاندای کنگفوکار
تقریباً میتوان گفت درونمایه اصلی هر چهار قسمت یک شکل بود. یعنی پاندای جنگجو و قدرتمندی که مقابل شرورها میایستد تا عدالت را برقرار کند. اما قسمت اول کاملتر است، چرا؟ چون علاوه بر مقابله با تایلانگ، انگیزهبخشی به خود پو اهمیت ویژه دارد. پو باید خود را باور کند. به مراتب خود استاد شیفو نیز باید پو را باور کند و درنتیجه درونمایه جانداری در قسمت اول شاهدیم. در باقی قسمتها تلاش فیلمسازان مشهود است. قسمت دوم پو میخواهد گذشتهاش را بفهمد و پاسخ سوالاتی که در ذهن دارد را جستجو کند. در سومین قسمت بزرگترین سوال به جواب میرسد و پو پدرش را پیدا میکند. قسمت چهارم هم بحث اعتماد، دوست تازه و دروغگویی و فریب مطرح میشود و خلاصه که هرکدام تلاش میکنند علاوه بر پیرنگ اصلی و داستان عدالتجویانه و اکشن خود محتوایی خانوادگی و دوستانه ارائه کنند.
در ساخت و پرداخت قسمت اول بهتر از باقی قسمتها بود اما رتبهبندی ما درباره سه قسمت دیگر متفاوت است. سومین قسمت ماجرای خانواده پو را موشکافی کرد و هیچ سوالی را بیجواب نگذاشت. درحالیکه قسمت دوم این کار را کرد. کنجکاوی پو برای جستجوی پدر اصلیاش مخاطب را هم کنجکاو کرد اما در انتها پاسخ قانعکنندهای یافت نشد و جمعبندی سریع و کوتاهی داشت. حتی به نظر ما از این نظر قسمت چهارم که ضعیفترین قسمت است عملکرد بهتری داشت. چراکه محتوایی از جنس دوستی و اعتماد و ضربهخوردن از این اعتماد ارائه شد و هرچند کلیشهای اما دغدغه به خوبی آغاز شد، ادامه یافت و به پایان رسید. چینش عناصر برای خلق چنین محتوایی که در خدمت داستان اصلی هم بود قابل قبول بود.
در باقی فاکتورها چگونه عمل کرد؟
باید اعتراف کنیم که فقط درباره محتوای ثانویه و خانوادگیاش قسمت چهارم عملکرد خوبی داشت و به جز قسمت اول، از دومین و سومین قسمت کمی بهتر اجرا شد. همانطورکه گفتیم در مهمترین فاکتور چنین پروژههای شخصیتمحوری قسمت اول بهتر بود. یعنی همان شخصیتپردازی که بازهم قسمت نخست، پیروز میشود. قسمت دوم چیز بیشتری برای پو و دیگر شخصیتهای اصلی نیاز نداشت اما برای شخصیت شرور یعنی ارباب شن از لحاظ روانشناسی، عملکرد شگفتانگیزی داشت. البته بازهم تکرار میکنیم که تایلانگ یعنی نقش منفی قسمت اول بهتر معرفی شد اما ارباب شن هم شرور پر رمز و راز و جذابی بود. چرا؟ جزئیاتی که روی این شخصیت اجرا شد تفاوت داشت. او قدرت میخواست و شناخت بالایی از جامعه اطراف خود داشت. انگیزه خیلی واضح و مشخصی که کاملاً اهداف خبیثانه او را بازگو میکرد.
نه درگیر اغراق شد تا فرضاً گذشتهای تاریک از او بیان شود و انگیزههایش گسترده شود. و نه بدذات بیجانی که مخاطب فقط آن را نقطه مقابل شخصیت مثبت ببیند. در یک حد منطقی شخصیت شرور قدرتنمایی میکند، اهداف خود را مشخص میکند و انگیزه خود را ارائه میکند و درنهایت این شرارت به پایان میرسد. کمتر از این قابل قبول نبود و بیشتر از این هم نیازی احساس نشد. پس از لحاظ شخصیتپردازی مخصوصاً شخصیت شرور یا همان ارباب شن، قسمت دوم خیلی بهتر از قسمت سه و چهار پاندای کنگفوکار است. اگر میخواهید منظور ما درباره شخصیت شرور بیجان را بفهمید آفتابپرست در قسمت چهارم را با خود مرور کنید! شخصیت منفی بسیار پرقدرتی که خیلی زود از گردونه خارج شد، انگیزه مشخص و کاملی نداشت و یک شخصیت شرور کلیشهای بود که مهارت استادهای گذشته را میدزدد و به قدرت خود اضاف میکند.
آفتابپرست در ظاهر بسیار پرقدرت است که حتی قبل از آن به پیروزی پاندا (پو) میتوان شک کرد. مخصوصاً اینکه او قدرت تمام استادهای کنگفو در گذشته را از خود کرده پس یک ابرشرور بالفطره است که هیچکس نمیتواند جلوی او را بگیرد! حالا اینکه نه گذشتهای از او پیداست و نه انگیزه خاص و جدیدی از او نمایان میشود بحثی جداست. او خیلی راحتتر از اینکه بتوانیم حدس بزنیم شکست میخورد. آفتابپرست فقط یک ترکیب ناشیانه از شرورهای قبلی بود که تبدیل به یک شخصیت منفی عادی و بدون جذابیت شد. پاندای کنگفوکار 4 در شخصیتپردازی بسیار ضعیف عمل کرد و یک تقلید بیخودی از سه قسمت قبلی بود. درباره آفتابپرست که ضعف فراموشنشدنی و بزرگی در شخصیتپردازی داشت هم که حرف زدیم. سازندگان قسمت چهارم درکی از سه قسمت قبل نداشتند و جنبه سرگرمکننده پو و دیگر کاراکترها هدف اصلیشان بود. و این بزرگترین اشتباه آنها بود.
در بحث شخصیتپردازی قسمت سوم بازهم تکرار الگو مشهود بود و شخصیتهایی که اضاف شدند مثل پانداها و از همه مهمتر پدر پو، یک الگوبرداری نسبتاً موفق از دو قسمت قبلی برای خلق شخصیت حس میشد. درباره شخصیت شرور یعنی ژنرال کای (با اینکه بازهم باید بگوییم منفیهای دو قسمت اول بهتر از آب درآمده بودند) باید گفت که شکلگیری شخصیت منطق درستدرمان و حواسجمعی دارد. آرام آرام به مخاطب منفینگری و دشمنی کای و همچنین انگیزهاش، قدرتهایش و تیپسازیاش معرفی میشود. کار جایی ایرادی جزئی پیدا میکند که کپیبرداری از شخصیت تایلانگ در قسمت اول محسوس است. شخصیتی که شاگرد اوگوی بوده و حالا به قصد انتقام قیام کرده است. فقط شکلگیری متفاوتی دارد و بهتر ارائه میشود.
نکته مهم قسمت سوم کودکانهتربودن ماجراهاست. با اینکه تلاش سازندگان برای راضی نگهداشتن بزرگسال را میتوان فهمید اما داستان و همچنین شخصیتها به نحوی جلو میروند که بیشتر جنبه کودکانه و سرگرمکننده پیدا کند. البته هدف دیگری هم وجود نداشته وگرنه ایدههای دیگری روی آن پیاده میشد. پاندای کنگفوکار در قسمت سوم چیز بیشتری نداشت و آنقدرها هم ضعیفتر از نخستین و دومین قسمت عمل نکرد. اگر قرار به واردکردن انتقادات تند و تیز باشد قسمت چهارم باید این باد انتقاد را تحمل کند نه قسمت سوم. اما تعریف و تمجید برای قسمت اول و دوم است! چرا؟ برگردید به مطالب قبل!
نبردها در پاندای کنگفوکار ؛
در نبردها و جلوههای بصری پاندای کنگفوکار که وابسته به هم پیش میرفتند بازهم پیشرو قسمت اول است. چرا؟ باید به همان بحث شخصیتپردازی برگشت. مخاطب قدمبهقدم با پو و شاگردی او همراه بوده و حالا نتیجه را در یک نبرد پرسروصدا و مهیج اما ساده تماشا میکند. در قسمت دوم نبرد مثبت و منفی داستان خوب است و تنوع ایجاد شده است. آن اسلحه مرگبار مخاطب را بهتر به دو قطب داستان متصل میکند. منتهی یک ایراد کوچک حس میشود! اجرای نبرد در تصویر باید طولانیتر و در مقیاسی گستردهتر طراحی میشد. چراکه مخاطب بدلیل احساس خوبی که به پو دارد از قدرت بیبدیل ارباب شن میترسد و این ترس باید خطرناکتر اجرا میشد. آن آرامش درون پاندا در انتها مثل یک معجزه ظاهر میشود و شکست شخصیت منفی حتمی میشود. آنقدرها ضعیف نیست و جذابیت خود را کاملاً حفظ میکند اما میشد بهتر از اینها آن را ساخت.
قسمت سوم نبرد نهایی شکوهمندانهای داشت و قدرت «شی» منطق جذابی برای اضافشدن به ماجراها داشت. کفه ترازو درباره جلوه بصری بعد از قسمت اول برای نسخه 2016 پاندای کنگفوکار سنگینی میکند. لحظاتی باشکوه، حماسی و پرهیجان و پرالتهاب که نبرد جذابی را شکل میدهد. البته برخی از طرفداران بدلیل تخیلیترشدن فضای فیلم آن را دوست نداشتند اما در قامت یک انیمیشن سرگرمکننده و اکشن قسمت سوم نمره قابل قبول میگیرد. اگر شخصیتپردازی بهتری داشت قطعاً قسمت سوم از قسمت دوم بهتر بود. اهمیت شخصیتپردازی اینجا خیلی حس میشد. قسمت دوم فقط به این دلیل فیلم بهتری بود و قسمت چهارم در راستای همین موضوع، یک فیلم ضعیف بود.
قسمت چهارم همانطورکه گفتیم شخصیتپردازی ضعیف و غیرقابلقبولی داشت و در ادامه آن نبرد جذابی هم وجود نداشت. آن قدرت بیمثال برای یک ابرشرور بالفطره خیلی زودتر از چیزی که به نظر میرسید خاموش شد و مخاطب اصلاً این قدرت را حس نکرد. کار جایی بدتر شد که خود پو تمام و کمال باعث شکست آفتابپرست نبود و شخصیتی تازه به او کمک کرد. درحالیکه مخاطب هنرنمایی خود پو را قبول میکند. نبردی آبکی و دور از باور قسمت چهارم ذوق مخاطبان را کور کرد. مخاطبانی که نزدیک به هشت سال برای قسمت چهارم انتظار کشیدند چیزی جز یک کپی ناشیانه از سه قسمت قبلی ندیدند. نکته ضعیف بعدی درباره قسمت چهارم غیبت بیدلیل گروه پنج آتشین بود. با اینکه حضور این گروه در سه قسمت اول بسیار مؤثر بود اما در قسمت چهارم با یک توضیح کوتاه توسط خود پو غیبت آنها توجیه شد. توجیهی که اصلاً قابلقبول نبود.
طنز و کمدی؛ همچنان قسمت اول
سرتان را درد نیاوریم و سریع این موضوع را هم بیان کنیم! پاندای کنگفوکار در ژانر کمدی با اهمیت ویژه ساخته شد. قسمت اول کمدی خیلی موفقی داشت و علاوه بر تمام نکتههای مثبت قبلی کمدی خوبی هم داشت که توانست مخاطب را سرگرم کند و بخنداند. قسمت دوم بار احساسی بیشتری داشت، آن هم به دلیل سردرگمی پو و گذشته تلخی که برایش سوال شده است اما بازهم در کمدی کم و کاستی نداشت. معروفترین سکانس کمدی سخنرانی پو در دوردست خطاب به ارباب شن است که او خیلی محو صدا را میشنود و هیچ خطری حس نمیکند. قسمت سوم دوباره طنز خندهدارتری داشت و حضور شخصیت جدیدی چون پدر پو لحظات بانمک خوبی ساخته بود. پیروی قسمت سوم از کمدی اسلپاستیک در حجم بزرگتری دیده شد و مخاطب هم راضی بود. بازهم اما قسمت چهارم گل کاشت!
درست شنیدید! قسمت چهارم در محتوای کمدی خود هم سست و کمجان بود و جذابیت نداشت. مخصوصاً اینکه در هشت سال وقفه باید ایدههای جدید شکل میگرفت و مخاطب حداقل انتظارش کمدی قویتر بود اما در همین امر هم انتظاراتش برآورده نشد. پاندای کنگفوکار 4 بدون هیج فراز و نشیبی کمدی را در سطحی پایین ارائه میکند تا زودتر فیلم را تمام کند. همین! تنها نکته مثبت قسمت چهارم خلاقیت جالب و محتوای خانوادگی چون اعتماد بود. دیگر چیز مثبت قابلبهعرضی در آن مشاهده نشد!
ختم کلام؛
درمجموع باید گفت قسمت اول بهترین قسمت بود، دومین قسمت دنباله وفادار و خوبی بود که مخاطب را راضی نگه داشت. قسمت سوم کمی افت کرد اما سرگرمی معقولی را حفظ کرد. اما قسمت چهارم یک سقوط آزاد برای این شخصیت دوستداشتنی و پرتلاش بود. حالا شما بگویید! کدام قسمت را بیشتر دوست داشتید و به نظر شما کدام قسمت ضعیفترین بود؟ اگر قسمت پنجی در کار باشد چه انتظاراتی دارید و دوست دارید چه تفاوتی در پاندای کنگفوکار ایجاد شود؟ حتماً برای ما کامنت بگذارید و با ما گفتوگو کنید!