نقد مرد عینکی ؛ یک دیگ حلیم پرادویه!
- نقد و تحلیل
- علی سرور
- 12 دقیقه
مرد عینکی کمدی موفق مشترک کریم امینی و ابراهیم عامریان که مطابق انتظارات به فروش بالایی دست یافت و درحالیکه همزمان با دو فیلم پرفروش دیگر یعنی پیرپسر و زن و بچه روی پرده بود، به سینما رونق بخشید و مثلث شگفتانگیزی برای سینما در تابستان 1404 ساخت. این سه فیلم سردمدار سینما بودند و رونقی کمسابقه به این هنر تلفیقشده با صنعت و تجارت بخشیدند. مرد عینکی که ژانر تازهای را با کمدی ترکیب کرده بود و بطور رسمی فیلمی اکشن بود شامل نقاط قوت و ضعفی بود که به چشم مخاطبان آمد. با این وجود نظر اکثر مخاطبین به این فیلم مثبت بوده و آن را از بهترین کمدیهای چند سال اخیر سینما میدانند. هرکس هم برای این برتری دلیل و برهانی دارد و ما در این مقاله این دلایل را مرور میکنیم. با نقد مرد عینکی همراه ما باشید.
بهتر است بدانید
کارگردان این فیلم کریم امینی کارگردان فیلم بسیار موفق فسیل است. همچنین همکاری مشترک او با گروه عامریان فیلم و بهرام افشاری سهضلعی پرطرفداری ساخته که بعد از دو سال دوباره روی پرده خوش درخشیدهاند. از بازیگران این فیلم سینمایی به جز بهرام افشاری میتوان به مهدی هاشمی، هومن حاجیعبداللهی، آدریانو تولوزا و با حضور افتخاری شهین تسلیمی، امیر کربلاییزاده و سام نوری اشاره کرد. مرد عینکی در 10 روز اول اکران بالغ بر 35 میلیارد تومان فروخت که این مسئله او را تبدیل به پرفروشترین فیلم جدول آثار اکرانشده مردادماه 1404 کرد. مرد عینکی در رقابتی تنگاتنگ با دو فیلم مدعی یعنی پیرپسر از اکتای براهنی و زن و بچه از سعید روستایی موفقتر ظاهر شد.
هشدار: مقاله نقد مرد عینکی حاوی اسپویل (لورفتن داستان) میباشد!
نقد مرد عینکی ؛ ببینیم یا نه؟
بیایید ابتدا این تکلیف را روشن کنیم! مرد عینکی کمدی است و کم نداشتیم کمدیهای بد، متوسط و خوبی که در سالهای اخیر خوب فروخته و رکوردشکنی کردهاند. مرد عینکی اما خردهتفاوتهایی دارد و کمدی منحصربهفردی را ساخته است. هرچند ایراداتی هم دارد و قطعاً نباید آن را بینقص خطاب کرد اما اگر بدون پرداختن به تحلیل اصولی بخواهیم به فردی بین دیدن یا ندیدن انتخاب کنیم دیدن را پیشنهاد میکنیم. چراکه باوجود نواقص واضح و قابل لمس، فیلم از ارزش نسبتاً خوبی برخوردار است و حاوی فاکتورهای قابل قبول و مناسبی برای تماشا در سالن سینماست. حالا اگر کسی میخواهد منتظر پخش نسخه دیجیتالی بماند و نمیخواهد برای بلیت سینما هزینه کند بحثی جداست که خودش نیاز به تحلیل و بررسی بسیار دارد. سوای این مسئله روانشناختی و حرفهای، بیایید این نکات را مرور کنیم. درانتها شما هم بگویید که تماشای فیلم مرد عینکی را توصیه میکنید یا خیر؟
یک دیگ حلیم پرادویه

چرا حلیم؟ نام شخصیت بهرام افشاری در فیلم حلیم است و خود این موضوع باعث خلق لحظات کمدی شده است. از دید بالا و با نگاهی کلی درباره مرد عینکی باید گفت داستانی است پرماجرا، درواقع همان دیگ حلیم پرادویهای که تیتر زدیم مناسبترین توصیف است اما نه به معنای بد خود! این دیگ حلیم، ادویه فراوان دارد و از آن خروجی خوشمزهای ساخته است. یک دیگ حلیم پرادویه که تمامی چاشنیهایش برپایه منطق و دلایلی مستحکم به داستان طعم میدهد. از حلیم خارج شویم! مرد عینکی ماجراهای یکراست، مستقیم و بدون حاشیه دارد اما همین ماجرای یکسو، پر از چاشنی و اوج است. همیشه اوج دارد و اگر لحظهای افت کند دوباره همان قضیه منطق و دلیل نمایان میشود. نه هیجانی بیدلیل برای مشتاق نگهداشتن مخاطب دارد و نه لحظات آرام و روبهپایین آن کسلکننده و غیرالزامیست. این نکته بسیار مهم و ارزشمند، نمره مثبتی برای این فیلم است.
بعنوان بیننده با اکثر کمدیهای اخیر از لحاظ منطق و لزوم حضور برخی عناصر مشکل داشتهام اما برای مرد عینکی این حس را ندارم و بغیر از یکی دو مورد جزئی، چنین ایرادی در آن نمییبنم! نه اینکه ادعا کنیم مرد عینکی شاهکار است اما عناصری را که برای خنداندن، انتقال معنا، هیجانبخشی و جذابیت روایی استفاده میکند با محرکهای باورپذیر، تصویرسازی و ارائه میکند و این موضوع ارزشمند است. چراکه متأسفانه باتوجه به رشد چشمگیر سینمای کمدی، فیلمسازان بسیاری برای گرهافکنی و گرهگشایی فیلم از هر فاکتور غیراصولی استفاده میکنند تا داستان را جلو ببرند و بپردازند به ماجرای خندهدار شخصیتها! قیاس خوب نیست اما در راستای این نکته منفی، فیلم دایناسور که یک کمدی پرفروش بود را میتوان مثال زد. ریتم روایت و نقطه اتصالات در آن فیلم (بعلاوه دهها فیلم کمدی دیگر) از منطق استفاده نمیکرد. مرد عینکی اما به این مسئله اهمیت داده است.
شخصیتپردازی؛ مثل سایر کمدیها
با اینکه نکته مثبت منطق داشتن ماجراها بسیار گلدرشت، مهم و ارزشمند است و نمره فیلم را تاحد قابلتوجهی بالا میبرد اما شخصیتپردازی همچنان نقص بزرگ کمدیهاست. شخصیتها بهواسطه کنشهای خود بانمک شده و مخاطب را با خود همراه میکنند اما دلیلی برای شکلگیری و تحول کاراکتر بروز نمیدهند. ما در مرد عینکی نمیدانیم چرا حلیم که اینهمه دم از بدشانسی و بدبیاری میزند به پنتاگون و عملیاتهای جاسوسی وصل است. آن تحول ناگهانی و شوکهکننده، پایانبندی خوب و میخکوبکننده ساخته اما در شخصیتپردازی، باگ دارد. با این حال شخصیت حلیم پرداخت بهتری نسبت به سایر شخصیتها دارد. شخصیت پدر با بازی مهدی هاشمی که تماماً نقص است و ایراد! با کدام انگیزه حاضر شد در ازای پول فرزندش را به زندانی مخوف بفروشد؟ چگونه نفهیمده چنین فعالیتهای بزرگی توسط پسر در خانه درحال انجام است؟ نمیتوان شخصیت پدر را باور کرد و کارهایی که میکند پذیرفت!

ضعیفترین شخصیت، پدر است اما شخصیت پلیس با بازی هومن حاجیعبداللهی هم ضعیف است اما باوجود این ضعف، در خدمت داستان است و لزومی ندارد پیشزمینه قوی و متقاعدکننده ارائه کند. چرا ضعیف است؟ چون تکلیفش با خودش معلوم نیست، ابتدای امر با تسلط و زورمندی، حلیم را بازخواست میکند اما وقتی قضیه فلاسک و قرعهکشی را میفهمد زود حلیم را آزاد میکند و انگار دیگر کاری به او ندارد. وقتی حلیم گیر افتاده دوباره سروکله این پلیس ناهماهنگ پیدا میشود. اگر همان عنصر باورپذیری اتصالات و خلق لحظات وجود نداشت، وجود چنین شخصیتهای ضعیفی که اتفاق درستی را رقم نمیزنند از مرد عینکی یک فاجعه میساخت! پس خدا را صدهزار مرتبه شکر که دو سه نکته مثبت وجود دارد برای جذب مخاطب و تسخیر گیشه! هرچند درصد کثیری از کمدیها میدانند که فروش بالایی ثبت خواهندکرد و با خنداندن به هر قیمتی، موفقیت را برای خود تضمین میکنند.
محتوای مرد عینکی ؛ ترازوی بین خوب و بد
باید عامیانه گفت در محتوا و ارزش معنایی فیلم مرد عینکی یک حدوسط رعایت شده است. تاحدودی دغدغه دارد و شکستخوردن افراد عادی جامعه را به زبان میآورد اما تحول شخصیتی حلیم که به داریوش (گرگ) تبدیل میشود بین این دغدغه و محتوا فاصله میاندازد. نه مسائل امنیتی و میهنپرستانه اهمیت چندانی دارد و نه نقدی که در ابتدا بر جامعه بیرحم دارد ادامه پیدا میکند. اما این مسئله، باعث نمیشود چرخش محتوایی قصه سقوط کند و این ترازوی بین خوب و بد بودن محتوا در همان حدوسط باقی میماند. بیایید یکبار برای همیشه قبول کنیم که لزوماً نیاز نیست در فیلمها تمامی پیامهای دغدغهمند جهان را ارائه کنیم و تمامی مشکلات را به زبان بیاوریم. گاهی یک فیلم کمدی مثل مرد عینکی داستان خوب و جذابی روایت میکند و این پیام دغدغهمند خود را در شکلی نرمال و متوسط نگه میدارد. مهم این است که مخاطب سرگرم میشود.
الزاماً نباید نقدهای تندی به یک کمدی وارد کرد مگراینکه رسماً بیارزش باشد! فیلمی مثل هتل به شکل ارزشمندی میخنداند، اثری مثل فسیل خلاقیتهای متفاوتی را روی یک روایت دههشصتی خلاقانه و خندهآور پیاده میکند. ولی قطعاً فیلمهای زیادی در این ژانر وجود دارند که جز شوخیهای رکیک، محتوای بیهدف و داستانی وقیح چیزی برای ارائه ندارند. مرد عینکی نه آنقدر بامحتواست که بخواهیم تحسین کنیم، نه از آنطرف نیاز به نقدهای تند دارد! بهترین کلمه برای این موضوع همان حدوسط است ولاغیر! کریم امینی با فسیل رگ خواب مخاطب را در دست گرفت و میداند چگونه قصه بگوید، شخصیت خود را ارائه دهد و این فرم سینمایی را با کمدی ترکیب کند. موفقیت شگفتانگیزی (در حیطه نقد تخصصی) برایش حاصل نمیشود اما توسط مخاطبین در سراشیبی تحلیلهای شدید برای بیکیفیت جلوهدادن هم قرار نگرفته است. دوباره تکرار کنیم بد نیست؛ مرد عینکی از لحاظ محتوا حدوسط را رعایت میکند.
مرد عینکی عالی تمام میشود!

هر نکتهای را که کنار بگذاریم باید پایانبندی این فیلم را تحسین کنیم. چراکه شاید به جرئت 99درصد کمدیهای سینما و حتی نمایش خانگی و تلویزیون (در سالهای اخیر) پایانبندی درستدرمان و جذابی نداشتهاند. به قول معروف؛ یا از سر باز کرده و فیلم را با یک دیالوگ یا یک کنش بیخودی تمام کردند یا پایان را به شکلی گنگ و نامفهوم به پایان رسانده و ذهن مخاطب را با سؤالات بیجواب پرشماری تنها گذاشتند. مرد عینکی اما اینطور نیست! شاید صحنه انتهایی و فرار نامشخص شخصیت از مخمصه سؤال بیجواب ذهن شما باشد اما باور کنید همین موضوع نیز یک اصل اساسی برای خاتمهدادن به یک داستان اکشن، کمدی است. مخاطب برای چنین شخصیت مرموزی باید کنجکاو بماند. حتی در آثار موفق هالیوودی هم این عنصر رعایت میشود و این نکته مهمیست که در ایران پایانبندی بالاخره به اهمیت اصلی خود رسیده است.
مرد عینکی عالی تمام میشود و تحولاتی شوکهکننده و تعجببرانگیز را به خورد مخاطب میدهد. بعنوان بیننده درگیر آدمی عادی و بدشانس میشوید که حتی دلتان برایش میسوزد اما وقتی میفهمید تمام مدت گول خوردهاید و داستان به آن شکلی که شما پیشبینی میکنید پیشروی نمیکند دهانتان از تعجب باز میماند. البته صرفاً شوکهکنندهبودن یک پایان، دلیلی بر کیفیت بالا نیست ولی مرد عینکی میداند کجا و چگونه شخصیت خود را بسط و تغییر دهد و چرخ ماجرا را به سمتی عجیب و دور از ذهن بچرخاند. نکته بزرگ اینجاست؛ داستان از ابتدا طوری روایت میشود که حتی وقتی پلیس افبیآی، حلیم را صددرصد همان گرگ معروف خطاب میکند مخاطب باور نمیکند و منتظر رفعورجوع این قصه پرتنش میماند، غافل از اینکه آن افسر درست گفته و تمام مدت مخاطب بازیچه این داستان شده است. انصافاً ایراد ندارد، بلکه جذاب هم هست! امیدواریم از این دست فیلمها بیشتر بسازند.
پرانتز؛ گارد نگیرید!
چرا دربرابر پایانبندی این فیلم گارد دارید؟ قبول کنید چرخش ماجرا منطقیست و ضعفی هم اگر دارد وابسته به شخصیتپردازی ناقص و کمجان آن است. پایانبندی یک فیلم آن هم کمدی اگر شوکهکننده باشد همیشه جذاب نیست. مثلاً اگر برخلاف چیزی باشد که از ابتدای قصهاش دارد تعریف میکند یا هیچ سرنخی ندهد و ناگهان در انتهای ماجرا سنگی پرتاب کرده و مثلاً بخواهد با غافلگیری تمام مخاطب را شوکه کند (درحالیکه هیچ پیشزمینه و منطقی در مقدمه ندارد) خوب نیست اما در مرد عینکی ما برای چرخیدن ماجرا از لحظه اول اطلاعات و پیشزمینه برای شوکهشدن داریم. فقط نمیدانیم قرار است به چه شکل پایان فیلم رقم بخورد، آیا همانگونه که ما انتظار داریم یا چیزی که از ابتدا گفته شده و ما باور نکردهایم؟ مرد عینکی اینگونه است، از ابتدا دارد میگوید حلیم همان گرگ است اما با سرنخهای گولزننده مخاطب را وادار به باورنکردن میکند.
بنابراین مقاومت و گاردی که برای پایانبندی این فیلم وجود دارد پذیرفنتی نیست! حداقل برای ما که گمان میکنیم با تمام ضعفهایش در پایانبندی عالی عمل کرده است. البته اینکه میگوییم عالیست یک نشانه دارد و آن هم پایانبندیهای پرشمار کمدیهای سینما که هیچ ارزشی نداشتهاند و فقط یک نقطه سر خط بودهاند. مرد عینکی در این هیاهو هرچند گاهی به تکرار میافتد و در فاکتورهای دیگرش نقشه راه کمدیهای قبلی را میرود اما پایانبندی را متفاوت اجرا میکند و این نکته درمیان تمامی کمدیهای ضعیف با پایان فاجعه، ستودنی است. چه از فیلم خوشتان آمده باشد چه خیر!
با این فیلم میخندیم؟
رسم مخاطب عام این است که کمدی جدید را با کمدیهای موفق قبلی مقایسه میکند. در سالن سینما زیاد میشنوید فسیل بهتر بود یا برخی میگویند مرد عینکی از صددام (که همزمان روی پرده است) اثر جذابتری است. ما هم به شکل مقایسه در حد یک خط میگوییم مرد عینکی از لحاظ خنداندن موفق عمل میکند و برای آن روی توانایی بهرام افشاری حساب بسیار ویژه باز کرده است، الحق بهرام افشاری کمدین خوب و درجهیکی است که با چهرهاش نیز میتواند لبخند بزرگی روی لبان مخاطب بنشاند. او میداند چگونه برای خنداندن تأثیر بگذارد و همین موضوع او را در این ژانر موفق کرده است. درکل مرد عینکی خنده میگیرد اما نه به اندازه آثار موفقی چون فسیل، هتل و یا هفتادسی! حالا قیاس را کنار بگذاریم و مرد عینکی را در قامت یک کمدی مستقل تماشا کنیم و درباره عناصر خندهدارش صحبت کنیم.

مرد عینکی زیاد میخنداند اما ضربه نمیزند و خندههای بیوقفه ندارد. مخاطب انتظار میکشد تا برای موقعیتهای موجود قهقهه بزند اما به این امر دست نمییابد. شاید انتظار اشتباه باشد اما هرکس با دیدگاه و سلیقهای بلیت خریده و میخواهد طبق سلیقه خودش این فیلم را تماشا کند. چاشنیهای خنداندن عمومی و همهپسند است. حتی کلیشههای زیادی در آن یافت میشود اما نکته مثبت این فیلم استفاده بهموقع و منطقی از کلیشههاست. به نظر دوباره به عنصر منطق برگشتیم! بله؛ منطق در خنده مخاطب هم یافت میشود، در شوخیهای کلیشهای و تقریباً تکراری این منطق وجود دارد و با تکیه بر این نکته، مرد عینکی از لحاظ کمدیبودن هم موفق است. جدا از آن، لحظات تازهای دارد که برای خنداندن خلق شده و این تازگی در لبخند مخاطبان کاملاً حس میشود. ضمن اینکه شوخی در لفافه هم زیاد دارد اما نامفهوم و ریزبینانه نیست تا مخاطب را گیج کند!
اکشن در خدمت کمدی
اکشن فیلم مرد عینکی ضعیف نیست اما نواقص واضحی دارد. کلیشههای کمدی جوابگوی نیاز مخاطب هستند اما کلیشههای اکشن فیلم توی ذوق میزنند. اینکه میگوییم ضعیف نیست چون در کارگردانی و بازیگری اکشن بهرام افشاری عیب بزرگی نمیتوان یافت کرد. همین امر باعث ایجاد خردهجذابیتهای بصری سرگرمکننده و مهیج شده است. همان مسائل کلیشهای مثل شلیک با دو اسلحه بصورت همزمان یا تیراندازی درحین پرش بلند از ستونی به ستون دیگر از تکنیکهای ازمدافتاده هالیوودی است که باعث ناقص جلوهکردن اکشن میشود. درواقع درست است که ژانر کمدی ژانر اصلی مرد عینکی میباشد اما اکشن در خدمت کمدی است و زیر سایهاش کمرنگ میشود. شاید هدفی جز این هم نبوده و این به سلیقه و نگاه کارگردان بستگی دارد اما از زاویه دید مخاطبی که در سینما نشسته، اکشن و کمدی در چنین داستانهایی باید به یک سمت مشترک حرکت داده شوند.
نمودار سینوسی لحظات اکشن فیلم، این مسئله را بهشدت اثبات میکند. تعادل خوبی برای خلق سکانسهای اکشن برقرار نمیشود اما وقتی لحن کمدی فیلم نمایان میشود اهمیت سبک اکشن داستان تقریباً به صفر میرسد و بیننده فقط با کنش و واکنشها میخندد. حتی لحظات زدوخورد که باید هیجانانگیز باشد و با کمدی همسو باشد، آن هیجان مطلوب و لازم را تزریق نمیکند و ضعفی غیر قابل انکار دارد. همان جمله قبلی را باید تکرار کرد. بهتر بود مرد عینکی اکشن و کمدی یکسو و هماهنگی داشته باشد، اینگونه مخاطب قطعاً بیش از این لذت میبرد.
یک فیلم ستارهمحور

البته در این روزگار، کمدیها وابستگی زیادی به سبک اجرای بازیگر دارند اما تقسیم وظایف هم در آثار زیادی مشاهده شده است. در فسیل، بار کمدی صرفاً روی بهرام افشاری نیست. هتل فقط به پژمان جمشیدی یا محسن کیایی تکیه نمیکند و حتی از مهلقا باقری هم برای خلق لحظات کمدی استفاده میکند. هزارپا فقط با رضا عطاران نمیخنداند. از این نمونهها میتوان تعداد پرشماری را یادآور شد. اما مرد عینکی تکیه بیش از حد و اندازهای به لحن و سبک بهرام افشاری دارد و اصولاً برای خنداندن به هیچکدام از دیگر شخصیتها اعتمادی ندارد. این موضوع جایی تبدیل به نقطه ضعف میشود که در ادامه ریسک تکراریشدن لحن بازیگر (بهرام افشاری) و روند کاری ناامیدکننده وجود دارد. امیدواریم در ادامه این روند را مشاهده نکنیم و کمدیهای تازه با تکیه بر فیلمنامه را شاهد باشیم.
درمجموع مرد عینکی شاید بتواند فیلم متوسطی باشد. فیلم بدی هم نیست و ارزش یکبار تماشا را دارد. به شرطی که به چشم محتوا و دغدغه آن را تماشا نکنید. ارزش معنوی فیلم همانند تعداد کثیر کمدیهای اخیر پایین است و این موضوع مخرب حالا یک عادت برای مخاطب سینماست. فعلاً تمهیدات خاصی هم وجود ندارد و ظاهراً تا مدت نامعلومی باید این شکل کمدی را بپذیریم. مرد عینکی ضعفهایی دارد که نباید انکار کرد. بههرحال کمدی تبدیل به سلیقه اصلی مخاطبین سینما شده و در سبد فرهنگی مردم، به خوبی جا خوش کرده است. شما اگر این فیلم را تماشا کردهاید نظر خود را با ما در میان بگذارید! مابقی مباحث را به سلیقه گرانبهای شما میسپاریم.

 
															 
                     
                                 
                                 
                                 
                                